دیروز در امتداد یک ردپا قدم می زدیم.
دیروز کفشهایم صورتی ،امروز آبی ، فردا مشکی
امروز با چتر بسته زیر با ران قدم می زنیم ،
...
او به من می خندد ، من می خندم ، من می خندم
فردا هم که خبری نیست ، روز از نو روزی از نو
دست آخر مجنون می شویم و با موشک کاغذی می زنیم به دل خیال
گاهی مهربان ، گاهی خسته ، گاهی بدون هیچ حسی .
فیلم را عقب و جلو می کنیم ، بندهای کفشمان را محکم تر،
مهتا بی را خاموش و روشن
و اتصال عشق به برق آن هم با ولتاژ بالا
و ناگهان بومممممممممممم
اخبار هم خسارت وارده راصد در صد می داند .
دشمن شاد ، دوست شاد و من دیوانه
اینبار چتر را باز می کنیم ، آسمان را گل می گیریم ،
پرده را می اندازیم و می نویسیم : پایان
بهترین وکیل مشهد | 09156948002
سایت وکیل مشهد کلیک کنید